هیرادهیراد، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

فسقلی 2 ما

بارش اولین برف

امسال کلا هیچ بارندگی نداشتیم و خدا بهمون رحم کنه امروز تازه اولین برف شروع به باریدن کرد و خوشحالمون کرد. از اونجایی که خوشبختانه لکه صورتت عارضه خطرناکی نبود ویک مشکل پوستی بود ولی من ول کن نبودم با بابا امروز به دکتر پوست مراجعه کردیم دکتر که معاینه کرد گفت مشخص نیست که علتش چیه و شما فعلا باید اجازه بدی پوست بچه تغییرات خودش رو انجام بده و بعد مراجعه کنین.
7 بهمن 1396

انجام سونو

با وجود دل نگرانی خونواده و ابراز مخالفت اطرافیان به خصوص دایی امروز با بابا بردیمت دکتر و سونوی مغز برات انجام دادیم و همینطور چشمهات که خوشبختانه سالم بودن و هیچ مشکلی نداشتی و دیگه ما خیالمون راحت شد
3 بهمن 1396

پدر و مادر همیشه نگران

از وقتی به دنیا اومدی البته 2 هفته بعدش یه لکه قهوه ای روی صورتت بود ما گفتیم شاید تا چله پاک بشه بماند که چی کشیدم از استرس و نگرانی .من توی این مدت یه مادر همیشه نگران بودم و البته بابا رو از این نگرانی هام بی نصیب نمیگذاشتم تا چیزی میشد بدو برو دکتر بابا هم که سریع میرفت یه وقت میگرفت و عصری میرسوندیمت دکتر حتی برای جوشهای پوشکت. برای لکه و نفخ هم به دکتر رفتیم که برای نفخت چند تا دارو نوشت و برای لکه هم گفت پسرتون باید سونوی مغز بده همینو که گفت دنیا دور سرم چرخید و دل آشوب شدم .وای از این حال خرابم . در ضمن برای رفع نفخت هم چند تا مسئله کلیدی هم گفت که همه رو اینجا میگذارم تا اگه کسی این مطلب رو خوند استفاده کنه: 1:قبل از هربار شی...
30 دی 1396

اولین مسافرت خارج از شهر

از اونجایی که مراسم سالگرد فوت پدربزرگم بود با بابایی و مادری راهی اسلام آباد شدیم و تو اولین سفرت رو تجربه کردی چند شب اونجا بودیم بجز شب اول که گریه کردی بقیه اش آروم بودی و خوابیدی .همه بغلت می کردن و خیلی شیرین بودی .شب آخر که با بابا برگشتیم خونه یه مقدار سرد بود به همین خاطر تا ساعت 3 شب گریه کردی چه گریه ای
28 دی 1396

آزمایش مجدد تیروئید

از آزمایش قبلیت حدود یک ماهه میگذره و امروز دوباره بردمت مرکز بهداشت و مجدد ازت آزمایش گرفتم وقتی رفتیم و با پرسنل اونجا صحبت کردیم از اونجا که ما خیلی حساسیت به خرج داده بودیم همه ما رو میشناختن و حتی اسمت رو بلد بودن. خوشبختانه جواب آزمایشت خوب بود و 2.2 بود
26 دی 1396

قد و وزن گیری مجدد بهداشت

از اونجایی که زود به دنیا اومدی و احساس کردم وزنت پایینه در تلاش زیادی هر لحظه بهت شیر میدم و اگرم خسته بشی و نخوری با قاشق بهت میدم و هر روز وزن گیری داریم خودمون رو وزن می کنیم بعد با تو مجدد وزنگیری و تفاضلش رو حساب می کنیم فعلا که وزنگیری شما خوشحال کننده است. امروز هم رفتیم مرکز بهداشت و دوباره اونجا وزنت رو اندازه گرفتیم:قد:56 وزن :4600 و دور سر 37
20 دی 1396

چله هیراد

امروز 40 روزه از زمینی شدنت میگذره قربونت برم مادری برات آش چله پخته و اونو خاله فاطمه برات کادو خریدن دیروز هم که بردیمت بیمارستان و .... خوشبختانه اذیت نشدی و شب آرومی داشتی ...
18 دی 1396

اولین یلدا

عمو مرزبان و عمو روح الله برای دیدنت اومدن و شب یلدا رو پیش ما بودن. از اونجا که خبری از کیک تولدت نشد من و بابا خودمون دست بکار شدیم و برات توی شب یلدا جشن گرفتیم و یه فال خوشگل هم برات گرفتم شب خیلی خوشی بود فقط خاطره سال گذشته و اینکه امسال دیگه بابابزرگ بینمون نبود ناراحتمون کرد و برای همین هیچکی حاضر نبود فال بگیره. فقط خاله فاطمه فال گرفت برای دسته جمعمون.
30 آذر 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقلی 2 ما می باشد